سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Abrash
  کوتاه نوشته ها یادداشت های وبلاگ
  • مانی غریبی ( سه شنبه 87/5/29 :: ساعت 11:10 صبح)

    توی این وبلاگ بودم و داشتم مطلباشو نیگاه میکردم که یهو به سرم زد یه فال حافظ بگیرم (از بس هی توی وبلاگش خواهش میکنه که تورو خدااااا فال بگیر) .. البته نیت هم کردم و فالو کشیدم..
    این فالم بود ..

    یاد باد آنکه سر کوی تو ام منزل بود
    دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
    راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
    برزبان بود مرا آنچه تو را در دل بود
    دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد
    عشق میگفت بشرح آنچه بر او مشکل بود
    در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
    چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
    دوش بریاد حریفان بخرابات شدم
    خُم میْ دیدمُ خون در دل و پا در گل بود
    بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
    مفتی عقل درین مسئله لایعقل بود
    آه ازین جور و تطاول که درین (وامگه ؟) است
    واه از آن عیش و تنعم که در آن محفل بود
    راستی خاتم فیروزه ی بواسحاقی
    خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
    دیدی آن قهقه ی کبک خرامان حافظ
    که زسر پنجه ی شاهین قضا غافل بود

    البته ببخشید شاید بعضی جاهاش رو اشتباه نوشته باشم .. حافظه دیگه ... کاریش نمیشه کرد ..





    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نقطه سرخط یا شایدم ، ته خط
    چرا رکسانا صابری آزاد شد؟!!
    روزی آمدیم ، روزی خواهیم رفت
    بارش برف در 11 امین روز بهار
    کامنت پرمغز یه دوست بی مخ :D
    قلب شکسته
    بهار را بیمار و زخم خورده به شهرمان آوردند
    سال 87 چگونه گذشت؟
    پراید یا کمری مولانا در بودجه 88 تصویب شد
    وبلاگ تعطیل
    تقارن دو زیبایی
    فصل هزار، یک رنگی
    رزمنده هایی که به جبهه رفتن
    کوته نوشتها
    هفته ی نگاه های جدید
    [عناوین آرشیوشده]